یا قاسم الجبارین
در کتابی خوانده ام که:بزغاله ای برکوه یا جایگاهی بلند و رفیع ایستاده بود. شیری قوی از زیر او
میگذشت. بزغاله خاک روی....
شیر میریخت و به او نا سزا میگفت.
شیر نگاهی به بز انداخت و گفت: :این تو نیستی که ناسزا می گویی، بلکه آن جایگاه رفیع است که به من ناسزا می گوید.
امروز دنبال کاری رفته بودم. بر اثر لجاجت یا عناد شخصی ِ من با یک پیر مرد و یک زن که موکلم بود،
تا آخر وقت اداری آنجا در تهران بودیم؛ نهایتا" با دخالت مقام مافوق وی، کار ما که همان ساعت
9صبح میبایست انجام میشد 5/3 بعد ازظهر انجام شد.
خدایا کسانی که به مردم خدمت میکنند را از گزند حوادث و بلایا نگه دار و الا فلا.
5 بعد از ظهر خسته و گرسنه به منزل رسیدیم. از آن مقام
مافوق که نگذاشت حقی پایمال کبر و یا کج فهمی شود، ممنونم.
ای که دستت میر سد کاری بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
تا توانی دلی بدست آور
دل شکستن هنر نمی با شد
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید ندا ها را صدا
منبع: به نقل از وبلاگ امجدی-وکیل پایه یک