یک نفر تماشاچی روزی گذرش به زندان شهر افتاد. چشمش به شخصی افتاد که در کُنج زندان نشسته بود. پیش رفت و از رئیس بازداشتگاه پرسید: این زندانی مرتکب چه جنایت وحشتناکی شده است؟
رئیس بازداشتگاه با خونسردی گفت: این زندانی مرتکب هیچگونه جنایت که سهل است، حتی خلاف هم نشده است. او چند روز پیش از خیابانی عبور می کرد و دید که شخصی به ضرب گلوله شخص دیگری را کشت. او را برای ادای شهادت گرفتند و به منظور تأمین دلیل در اینجا زندانی کردند.
تماشاچی: پس قاتل کجاست؟
رئیس: آه، او را به قید کفالت آزاد کردند.
منبع: مجله علمی حقوقی انتقادی کانون وکلاء، سال هیجدهم، شماره مسلسل102، خرداد-تیر 1345، صص132-133
سلام خیلی جالب بود.
به وب من هم سری بزنید واگر مایل بودید منا با اسم قلم حق لینک کنید.
nedayeedalat.mihanblog.com
راستش سالهاست که این ترازو رو میزون نمی بینم
دلم از هر چی قانون و مرد قانونه شکسته
تجربه حیطه هاى دیگر:
هرچه را که روح انسان در این جهان بشناسد و ادراک کند،
امکان تجربه آن در حیطه هاى دیگر میسّر مى گردد