با اینکه تعداد تستهای دروس تخصصی خیلی کمتر از حد انتظار است، با این حال، کیفیت آنها هم در آن حدی نیست که تصورش میرفت. وقتی میشنوید که قرار است آزمون دکتری بدهید، فکر میکنید قرار است با چه سوالهای مهمی روبهرو شوید و به همین دلیل، چه کتابهای دشواری که نمیخوانید و چه مباحث دشواری که مرور نمیکنید. اما وقتی با سوالات تخصصی روبهرو میشوید کاملاً جا میخورید و آزمون دکتری دانشگاههای سراسری، دو سال است که تغییر کرده. سابقاً این آزمون بدین شکل بود که هر دانشگاه با توجه به ظرفیتی که برای رشتههای مدنظر تعیین میکرد، آزمونی را برگزار کرده و سپس، از میان افرادی که قبول میشدند مصاحبهی علمی میگرفت. در مصاحبهی علمی، اساتید دانشگاه با بررسی...
سابقهی علمی، مدرک زبان (این قاعده در مورد برخی دانشگاهها متفاوت بود)، پایاننامهی کارشناسی ارشد و نمرهی آزمون ورودی دانشجو، عدهی معدودی را برای ادامهی تحصیل در مقطع دکتری انتخاب میکردند.
مهمترین ایرادی که به این شکل برگزاری آزمون وارد بود و اعتراضات زیادی را برانگیخت که نهایتاً به لغو آن منجر شد، احتمال زیاد تبانی در زمان مصاحبهی علمی بود. با این توضیح که بارها دیده شد هنگام مصاحبه، اساتید دانشگاه تنها دانشجویان خودشان را انتخاب میکردند و یا به آنهایی اجازهی ورود به مرحلهی دکتری را میدادند که به هر نحوی، مورد شناخت ایشان بودند. این نحوهی انتخاب عملاً باعث میشد که آیتمهای مختلف موجود در مصاحبهی علمی نادیده گرفته شود و به جز مدرک زبان، نه نمرهی آزمون مهم باشد و نه سابقهی علمی و نه پایاننامهی ارشد.
برای مثال یکی از دوستان تعریف میکرد که هنگام تحصیل در یکی از شعب معروف دانشگاه آزاد، استادی که همزمان در دانشگاه شهید بهشتی هم تدریس میکرد، رسماً اعلام کرد خودتان را برای آزمون دکتری این دانشگاه خسته نکنید زیرا ما فقط از دانشجویان دانشگاه خودمان، دانشجو میگیریم و مصاحبهی علمی، ارزش چندانی ندارد. و یا یکی از بستگان که در رشتهی فیزیک هستهای دانشگاه گیلان تحصیل میکرد، تنها به این دلیل نتوانست از مرحلهی ارشد به دکتری راه پیدا کند که اساتید این دانشگاه، یکی از دانشجویان دانشگاه همدان را به توصیهی اساتید آنجا به ایشان ترجیح دادند و چه آسیبهای روحی که متوجه این بندهی خدا نشد. و دهها و صدها نمونهی دیگر که نتیجهاش، لغو سبک پیشین برگزاری آزمون دکتری بود.
با کنار رفتن شکل پیشین آزمون دکتری، شکل جدیدی از این آزمون روی کار آمد که با چشمپوشی از اندک تغییر آزمون امسال نسبت به سال گذشته، میتوان گفت در این دو سال با یک نحوهی دانشجوگیری واحد و جدید مواجهیم. این روش جدید که بیشباهت با آزمون سراسری کارشناسی و کارشناسی ارشد نیست، به این نحو است که دیگر هر دانشگاه برای خودش آزمونی جدا نگرفته و همهی دانشجویان متقاضی در یک آزمون سراسری شرکت میکنند. سپس مرکز سنجش وزارت علوم با توجه به معدلهای قبلی دانشجو و نمرهی آزمون وی تعیین میکند که آیا دانشجوی مدنظر میتواند به مرحلهی مصاحبه برسد یا نه؟ و اگر میرسد، باید به کدام دانشگاه از دانشگاههای انتخابی خود دانشجو برود.
مهمترین ویژگی این روش آن است که با سراسری شدن آزمون و ورود وزارت علوم به مراحل تعیین دانشجویان دکتری، احتمال تبانی کاهش پیدا کرده است. زیرا ورود دانشجویانی که با اساتید مصاحبهکننده در ارتباط هستند به مرحلهی مصاحبه، دشوار شده است و امکان دارد که اصلاً چنین ارتباطی برقرار نشود. اما نمیتوان ادعا کرد که شکل جدید این آزمون، برطرف کنندهی همهی تبعیضهای قبلیست. زیرا اگر دانشجویی بتواند از سد آزمون سراسری بگذرد و در انتخاب سازمان سنجش، به همان دانشگاهی حواله داده شود که با اساتید آنجا در ارتباط است، باز هم اساتید گرامی، این دانشجو را به دیگرانی که شاید از وی شایستهتر باشند ترجیح میدهند.
حتی اگر سازمان سنجش، دانشجوی مزبور را به دانشگاه مدنظر وی نفرستد، این امکان وجود دارد که اساتید دانشگاه با یکدیگر تبانی کرده و دانشجویان همدیگر را قبول کنند و این یعنی: همچنان تبعیض وجود دارد. علت اصلی برقرار ماندن تبعیضهای گذشته این است که متاسفانه در برخورد وزارت علوم با این پدیدهی زشت، با اساتید تبانیگر هیچ برخوردی نشده و تنها سعی شده اختیارات ایشان محدود شود. در حالی که اگر ایشان فرصتی بیابند (که ممکن است بیایند) میتوانند باز هم کارهای سابقشان را تکرار کنند.
اما ایکاش ایرادهای وارده بر شکل جدید برگزاری آزمون دکتری به همین جا ختم میشد. متأسفانه در روش جدید، ایرادهای دیگری هم وجود دارد که دانشجویان و اساتید دلسوز را به ناامیدی سوق داده و کار را به جایی رسانده است که بگوییم ایکاش همان روش قبلی احیا میشد. در ادامه به برخی از اساسیترین نقدهای وارده بر آزمون سراسری دکتریمیپردازیم.
یکی از این نقدها، متوجه زمان بد برگزاری آزمون است که البته منحصر به آزمون سال جاریست. منظور از زمان بد برگزاری آزمون این است که متأسفانه امسال در آزمون صبح تنها یک ساعت و نیم امتحان برگزار شد در حالی که در آزمون بعد از ظهر، چیزی نزدیک به چهار ساعت آزمون وجود داشت. در حالی که طبیعیست هنگام صبح، ذهن انسان از آمادگی بهتری برخوردار است و بالعکس هنگام ظهر، آنهم بعد از ناهار، درصد آمادگی ذهنی برای جواب دادن به سوالات بسیار پایین است.
نقد دیگر این است که به نظر میرسد با اینکه آزمون زبان به نسبت آزمون دروس تخصصی از ضریب کمتری برخوردار بوده، اما اهمیتش از این آزمون بیشتر است و درس تعیین کننده در دکتری امسال، درس زبان بوده نه دروس تخصصی. برای مثال دیده شده افرادی که درصد دروس تخصصیشان بالاتر از دیگران اما درصد زبانشان پایینتر است، ولی در مجموع نمرهی پایینتری آورده و از شانس کمتری در قبولی دکتری برخوردارند.
یکی از جدیترین نقدهایی که به آزمون دکتری دو سال اخیر وارد است، نسبت به آزمون استعداد تحصیلیست. این آزمون که کپیبرداری شده از آزمون برخی از دانشگاههای خارجیست (شبیه آزمون موسوم به GRE)، بیشتر حول محور دروس احتمالات و ریاضی و آمار میچرخد و به قول برخی از شرکتکنندگان در آزمون، آنهایی که در این دروس از آمادگی بیشتری برخوردارند، شانس بیشتری در آوردن نمرهی بالا در استعداد تحصیلی دارند.
حال در نظر بگیرید فردی در دبیرستان رشتهی ریاضی خوانده و در دوران کارشناسی هم در یکی از رشتههای مهندسی مشغول به تحصیل بوده. اما این فرد به هر دلیلی در مقطع ارشد، وارد گرایشی از گرایشهای علوم انسانی شده و طبیعتاً در آزمون دکتری این رشته شرکت میکند. (اتفاقی که نمونههای زیادی از آن موجود است) با توجه به شرایط موجود، دانشجویی که تنها دو یا سه سال در این رشته درس خوانده، فقط به خاطر اینکه سابقهی خواندن آمار و احتمالات را دارد، از دانشجویی که از دوران دبیرستان در رشتههای علوم انسانی مشغول به تحصیل بوده، شانس بیشتری در قبولی دارد و معلوم نیست این قضیه، با کدام منطق سازگاری دارد.
اما نقد جدی دیگر، به آزمون درسهای تخصصیست. متأسفانه در آزمون این دو سال دیده شده است که تستهای دروس تخصصی، به نسبت تستهای سایر آزمونها (زبان و استعداد تحصیلی) از تعداد بسیار اندکی برخوردار بوده و در ضمن، ارزش و کیفیت این تستها هم بسیار پایین است. به عبارت دیگر، آنچه طبیعی مینماید این است که در آزمون دکتری، از دروس تخصصی بیشتر پرسیده شود اما نه تنها این اتفاق نیفتاده بلکه تعداد سوالهای تخصصی پایینتر از سایر آزمونهاییست که چندان مهم نیستند و عملاً آزمون دکتری را از یک آزمون تخصصی به یک آزمون عمومی تبدیل میکند.
اما این همهی ماجرا نیست. با اینکه تعداد تستهای دروس تخصصی خیلی کمتر از حد انتظار است، با این حال، کیفیت آنها هم در آن حدی نیست که تصورش میرفت. وقتی میشنوید که قرار است آزمون دکتری بدهید، فکر میکنید قرار است با چه سوالهای مهمی روبهرو شوید و به همین دلیل، چه کتابهای دشواری که نمیخوانید و چه مباحث دشواری که مرور نمیکنید. اما وقتی با سوالات تخصصی روبهرو میشوید کاملاً جا میخورید و البته افسوس میخورید که چرا این همه وقتتان را هدر دادهاید. زیرا سوالات آزمون تخصصی دکتری، عموماً از مباحث بیارزش و حاشیهای بوده که شاید هیچ وقت، در عرصه ی علمی و عملی به کارتان نیاید. و چه مباحث مهمی که به محاق میروند و ...
البته اگر دقیقتر به این قضیه نگاه کنیم باید بگوییم که اصولاً برگزاری تستی این آزمون با کدام منطق علمی سازگاری دارد و مثلاً در رشتههای علوم انسانی که گاهی دو دو تا سه تا میشود و گاهی هم پنجتا، باید به کدام تست جواب داد و جای خالی توضیح و تشریح را چه چیزی پر میکند؟
اما یک نقد کلی دیگر که هم به این روش برگزاری آزمون وارد است و هم تا حدودی به روش قبلی وارد بوده این است که اصولاً برای سنجش دانشجویان دکتری، بجای اینکه ثمرهی سالها تحصیل آنها مورد ارزیابی قرار بگیرد و ببیند که دانشجوی فوق، بعد از این همه سال درس خواندن چه چیزی برای عرضه دارد و خودش به چه دستاوردهای علمیای رسیده است، دوباره از وی چیزهایی را میپرسند که قبلاً آزمونش را پشت سر گذاشته و حکم مواد خام تحلیل و تولید وی را دارند.
به عبارت دیگر، به نظر میرسد که سطح آزمون دکتری سطحی است که باید در آن محصول و خروجی سالها درس خواندن دانشجویان مورد ارزیابی قرار بگیرد. نه اینکه مانند آزمونهای ترمی درون دانشگاهی، دربارهی چیزهایی که در فلان کتاب درسی نوشته شده و یا دربارهی بهمان نکتهی موجود در جزوهی استاد بپرسند و سطح آزمون سراسری دکتری را تا حد یک امتحان میانترم پایین بیاورند. هرچند که این روش خیلی وقت است در مقطع کارشناسی هم برافتاده و اساتید برجسته سعی میکنند حتی از دانشجویان مقطع کارشناسی، در مورد مواد خام تحصیلی سوال نکرده و از نتیجهی تحصیلشان آزمون میگیرند.
در نتیجه، محصول مشکلات موجود در آزمون سراسری دکتری این است که این آزمون هم مثل سنجش دانشجویان برای مقطع کارشناسی و ارشد به یک فن تست زنی تبدیل شود و محتوای آموزشی و کیفیت تحصیلی، به محاق برود. در ضمن، آنهایی که از نظر علمی توانایی نداشته ولی فن تست زنی را به خوبی بلدند وارد مقطع دکتری میشوند اما آنهایی که خبری از فن و فنون تستزنی ندارند، باید پشت درهای ادامهی تحصیل بمانند و چوب عالم بودن و به روز نبودنشان را بخورند.
به نظر میرسد برای اینکه خروجی شایستهای از مقطع دکتری داشته باشیم و در آینده، از نظر علمی دچار بحران نشویم، لازم است تا مدیران مربوطه به نقاط ضعف موجود در آزمونهای این چنینی پی برده و در جهت برطرف کردن و جبران آنها کوشا باشند. برای مثال چه خوب است تا آزمون دکتری از حالت رقابتی درآمده و با تعیین یک سطح علمی بارز برای دانشگاههای مختلف، هر کس که از شایستگی لازم را کسب کرد، مشغول تحصیل شود و در ارزیابی شایستگی افراد، بجای بررسی مواردی که قبلاً مورد سنجش قرار گرفته، از ثمره و نتیجهی سالها درس خواندن دانشجویان ارزیابی به عمل آید.
منبع: از آنجایی که مقاله از طریق ایمیل توسط یکی از دوستان بدستمان رسید، lمتأسفانه نویسنده مطلب مشخصن نشده است.